نصف شب با سی فایو نوشت!
1: شرمنده همه رفیقای با مرام! بخدا نت خوابگاه وصل شه تلافی تمام این مدتو در میارم.
2: سرما خوردم حسابی!
3: امنیت یعنی همین خوابگاه و اتاق تنگ و تاریک! همین تخت اهنی دو طبقه. خدایا شکرت که جا دارم. ک شبا تو خیابون نیستم.
تخت دارم پتو دارم لب تاب دارم گوشی دارم. کتری و فلاسک و قابلمه و تشت و ابزار دارم. خدایا شکرت ک الان استرس ندارم. خدایا شکرت ک راهو نشونم دادی. اراک میمونم. دیگه نمیخوام برم رضوانشهر. خدایا شکرت ک انقد جام گرمه ک توش عرق میکنم. خدایا واسه لباسام و کاپشنام ازت ممنونم. واسه همه چی.
کاش الان نصف شب نبود. زنگ میزدم خانوادم. 30 هزار تومن ب محمدرضا بدهکارم. 10 تومن به علی. 50 تومن ب خوابگاه. صاحبکارم گفته 800 تومن این هفته برام میریزه. بی پول شدم حسابی! باید برم دنبال کارای وام دانشجویی.
دکتر نمیتونم برم. گهکداری شلغم میخرم با بچه ها میخوریم. خیلی ارزونه. از دست مهشید دلخورم. حق نداشت مخاطب وبشو انقد بی ارزش بدونه!!
خوبم. غمگینم. اما خوبم. ارومم. تنها نگرانیم خانوادمن. اگ صاحب کارم پولو ریخت میرم دیفن هیدرامین با اموکسی کلاو میخرم.
الناز برگشته. اما کار داره. نمیدونم چرا... اما... نباید احساسات گذشته برگرده. نباید اشتباهای گذشته تکرار شه. نباید!